وب سایت تفریحی جوجه اردک

لحظاتی شاد در طنزستان یک جوجه اردک

وب سایت تفریحی جوجه اردک

لحظاتی شاد در طنزستان یک جوجه اردک

رونمایی از نشان انتخاباتی ستاد مهندس موسوی

نشان انتخاباتی ستاد مهندس موسوی رونمایی شد. رییس کمیته‌ی فرهنگی ـ هنری ستاد میرحسین موسوی به خبرنگار قلم گفت: در این نشان تبلیغاتی که برگرفته از پرچم ملی جمهوری اسلامی ایران است از یک نماد درخت به نشانه بالندگی و باروری درخت تناور انقلاب اسلامی و نماد پرنده سفید به نشانه صلح دوستی و آزادیخواهی مردم ایران که با نگاه امیدوار به افق‌های دور دست می‌نگرد، در مرکز نشان استفاده شده است.

محمدمهدی حیدریان افزود: در نشان ستاد انتخاباتی مهندس موسوی شاخ و برگ سرسبز درخت به نشانه سرسبزی و سرزندگی مردم ایران و نیز رنگ قرمز به نشانه خون شهدا و جوانان این مرزو بوم استفاده شده است.
رییس کمیته فرهنگی ـ هنری ستاد مهندس موسوی در پایان تصریح کرد: در انتهای نشان ستاد انتخاباتی مهندس موسوی ریشه‌های درخت به عنوان عمق و اصالت داشتن سرزمین ایران به تصویر کشیده شده است.

اس ام اس فرا رسیدن بهار

نرم نرمک می رسد اینک بهار.........تف به قبر روزگار 

------------------ 

آسمان را می خواهم برای عبور . جاده باریک است ! ماه را می خواهم برای نور را تاریک است ! تو را می خواهم برای نظافت عید نوروز نزدیک است !

------------------

 اگر به تیپ خود اهمیت میدهید

اگر به دنبال لباس زیبا برای عید هستید

اگر شیک پوشی را دوست دارید ...

با ما تماس بگیرید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صنف پالان دوزان پایتخت

------------------

این اس ام اس رو تا ....روز دیگه نخون

.

.

.

.

.

.

. چیه؟؟ فکر مری میخوام عیدو تبریک بگم؟؟

یادت باشه اولین کسی بودم که سال۸۸ سرکارت گذاشتم

وقتی جای دستکش شورت برای نامزدت بگیری

 خواستم برای جشن تولد نامزدم هدیه ای بفرستم به همین خاطر از خانم خوش پسندی که یکی از همکارانم بود خواستم تا از مغازه جنب اداره یک جفت دستکش بسیار اعلا انتخاب کند تا برایش بفرستم .
.
.
 پس از خرید، خانم خوش پسند هم برای خود یک جفت شورت انتخاب کرده و پس از اینکه هر دو بسته بندی آماده شد پول را به صاحب مغازه دادیم و هنگام تحویل غافل از اینکه شاگرد خرازی بسته ها را اشتباهی داده، یعنی بسته دستکش را به خانم و بسته شورت را به من داده ، من با اطمینان خاطر آن را باز نکردم و به منزل آمدم . نامه ای به خیال خود با انشا خوب برای نامزدم نوشتم و دستکش ها را برای او فرستادم .
.
.
 وقتی نامه به دست او می رسد در حضور پدرش بسته را باز می کند و دو عدد شورت را در آن می بیند و چون نامه را می خواند می بیند چنین نوشته ام:
.
.

سرکار علیه مهری خانم عزیز

.

.

با تقدیم این نامه خواستم کمال معذرت خود را از ارسال این هدیه ناقابل که نمونه ای از محبت خالصانه من نسبت به شماست خواسته باشم و ضمناً یقین بدانید که هرگز تاریخ تولد شما از ذهن من محو نمی شود

.

این هدیه مختصر را مخصوصا بدین منظور انتخاب نمودم که یقین دارم شما احتیاج خاصی به آن دارید و هرگز بدون پوشیدن آن به مهمانی نمی روید. البته این یک جفت نمونه را با انتخاب خانم همکارم خریده ام و ایشان به من اطلاع دادند که شما نوع کوتاه تر آن را می پسندید

.

.

چنانچه ملاحظه می فرماید در انتخاب آن دقت کافی به کار رفته که خوش رنگ و ظریف و چسبان باشد. خانم خوش پسند خود یکی از این نمونه ها داشت و به من نشان داد و بخواهش خودش چند بار در مقابل من آنها را امتحان کرد

.

عزیزم چقدر آرزو داشتم که آن را برای اولین بار که استفاده می کنی در مقابل خودم باشد، ولی یقین دارم تا دیدار آینده دستهای فراوانی آن را لمس خواهند کرد. درهر حال امیدوارم که هنگام پوشیدن و درآوردن آن مرا به خاطر داشته باشی

.

.

البته اندازه واقعی آن را به خوبی نمی دانستم لیکن مطمئن هستم که هیچ کس بهتر از خودم به اندازه تقریبی آن واقف نیست. ضمناً اگر هم تنگ و چسبان باشد بهتر است چون پس از چند بار استفاده گشاد و به اندازه خواهد شد
 

عزیزم خواهش می کنم شب جمعه آینده آن را در مهمانی خانه عموجان بپوشی تا زیبایی ان را به چشم خود ببینم

.

.

ضمناً لازم می دانم این نکته را هم به عرض برسانم به عقیده من بهتر است برخلاف سابق که به هرجا می رسیدی فوراً آن را در می آوردی چنین کاری را تکرار نکنی زیرا تکرار این عمل آن را گشاد خواهد کرد و ممکن است در مجالس مهمانی بر اثر گشاد شدن بیافتد و موجب شرمندگی تو بشود

.

در خاتمه امیدوارم با قبول این هدیه ناقابل که با کمال ادب تقدیم می شود این افتخار را داشته باشم با قلب پر از ارادت چند بوسه آبدار بر آن نثار نمایم

.

با تقدیم احترام – نامزدت

.

.

.

در روز بعد نامه ای با بسته به دستم رسید که در آن حلقه نامزدی را پس فرستاده و نوشته بود : و

خدا رحم کرد که با کمال ادب تقدیم کرده بودی اگر بی ادبی بود چه می شد؟ بهتر است آقای با ادب مرا به فراموشی بسپاری

.

.

.

داستان دستکش از کتاب کشکول خنده نوشته اصغر میرخدیوی

چی کار کرد منچستر من !!!

سلام دوستان

به عنوان یک هوادار منچستر شب رویایی رو طی کردم واقعا نمی دونم چطور وصفش کنم .

ولی کاش استقلال هم مثل سایر تیم های ایران نتیجه می گرفت .

به هر حال امیدوارم تو ادامه بازی ها همه ایرانی ها نتیجه بگیرن و همینطور روزی رو ببینم که پرسپولیس مثل منچستر تو آسیا یکه تازی می کنه .

نامه دختر کم توقع به همسر آینده اش

همسر آینده ام.....!
ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام
big hugkisslove struck:72::32:


می توانی خوشحال باشی، چون من دختر کم توقعی هستم.
:girl_sigh:

اگر می گویم باید تحصیلکرده باشی، فقط به خاطر این است که بتوانی خیال کنی بیشتر از من می فهمی!
:6:

اگر می گویم باید خوش قیافه باشی، فقط به خاطر این است که همه با دیدن ما بگویند"داماد سر است!" و تو اعتماد به نفست هی بالاتر برود!
:6qwup3:

اگر می گویم باید ماشین بزرگ و با تجهیزات کامل داشته باشی، فقط به این خاطر است که وقتی هر سال به مسافرت دور ایران می رویم توی ماشین خودمان بخوابیم و بی خود پول هتل ندهیم!
:13:

اگر از تو خانه می خواهم، به خاطر این است که خود را در خانه ای به تو بسپارم که تا آخر عمر در و دیوارآن، خاطره اش را برایم حفظ کنند و هرگوشه اش یادآور تو و آن شب باشد!
:41:

اگر عروسی آن چنانی می خواهم، فقط به خاطر این است که فرصتی به تو داده باشم تا بتوانی به من نشان بدهی چقدر مرا دوست داری و چقدر منتظر شب عروسیمان بوده ای!
dancing

اگر دوست دارم ویلای اختصاصی کنار دریا داشته باشی، فقط به خاطر این است که از عشق بازی کنار دریا خوشم می آید... جلوی چشم همه هم که نمی‌شود!
blushing

اگر می گویم هرسال برویم یک کشور را ببینیم، فقط به خاطر این است که سالها دلم می خواست جواب این سوال را بدانم که آیا واقعا "به هرکجا که روی آسمان همین رنگ است"؟! اگر تو به من کمک نکنی تا جواب سوالاتم را پیدا کنم، پس چه کسی کمکم کند؟!
broken heart


اگر از تو توقع دیگری ندارم، به خاطر این است که به تو ثابت کنم چقدر برایم عزیزی!
batting eyelashes

و بالاخره...
اگر جهیزیه چندانی با خودم نمی آورم، فقط به خاطر این است که به من ثابت شود تو مرا بدون جهیزیه سنگین هم دوست داری و عشقمان فارغ از رنگ و ریای مادیات است
:girl_sigh::5: